به گزارش مهر؛ نام خسرو خسروشاهی با نام آلن دلون، آل پاچینو و آمیتاب باچان عجین شده است و شاید او تنها دوبلوری باشد که صدایش دهان به دهان در میان خیلیها چرخیده و هر کس به نوعی جملات و لحن صدای او را تقلید میکند.
خسروشاهی زاده سال ۱۳۲۰ در تهران است و امسال همزمان با سال ۹۵ وارد ۷۵ سالگی میشود. در یکی از آخرین روزهای اسفندماه مهمان او شدیم تا از خاطرات وی در این سال ها که همیشه صدایش را از پشت شخصیت ها و از درون قاب شیشه ای میشنیدیم، بپرسیم.
این دوبلور پیشکسوت که این روزها همچنان فیلمهای روز را میبیند و روزنامه میخواند ما به را چای دعوت کرد و بعد از آن به طور مفصل به تک تک سوالاتمان پاسخ داد.
خسروشاهی برادر همسر زنده یاد احمد رسول زاده است و اصلا رسول زاده باعث شد تا وی به این حرفه وارد شود. خودش میگوید با اصرار زیاد به دوبله وارد شد درحالیکه رسول زاده مخالف بود و البته حالا خودش هم به هر کسی که بخواهد وارد این حوزه شود توصیه میکند که کار و حرفه دیگری را در پیش بگیرد.
دوبلور فیلمهای «پدرخوانده» در این گفتگو از ارتباط خود با کارگردانان خارجی برای دوبله فیلمهایشان، سخن گفت و بیان کرد که در ابتدای ورودش به حرفه دوبله در دهه ۴۰ تا سه سال در اتاق ضبط اجازه نشستن نداشته است.
خسروشاهی همچنین به ممیزی فیلمها که بدون آگاهی و براساس سلیقه انجام میشود اشاره کرد و گفت که این ممیزیها باعث میشود فحشا، آلودگی و جرم و جنایتها از فیلمهای غرب حذف شود و آنها را مردمی پاک نشان دهد.
- زنده یاد احمد رسول زاده معرف شما به دوبله بود و شما گاهی در خاطرات خود به این موضوع اشاره کردهاید اما دوست داریم که بدانیم این دعوت صرفا از طرف ایشان صورت گرفت یا خواست خود شما هم بود؟
خیر اصرار خود من بود. من میخواستم دوبلور شوم اما او مخالف بود و حتی تا سالها اصرار داشت که کسی نداند که من و او با هم فامیل هستیم و میگفت ممکن است با خود فکر کنند که چون او مدیر دوبلاژ است من هم از طریق او وارد کار شدهام و حتی بعد از اینکه اکثر مدیران دوبلاژ یک رُل نقش اول برای دوبله به من دادند او یک رُل نقش پنجم به من داد.
- میتوان او را مرشد و استاد شما در دوبله دانست.
بله، واقعا همین طور بود.
- چرا همیشه پیشکسوتان در حوزه دوبله ابتدا کسانی را که میخواهند وارد این حرفه شوند، نهی میکنند؟
خود من هم همین کار را میکنم و اگر قرار باشد توصیهای به جوانان علاقهمند به دوبله کنم، میگویم این کار بیسرانجام است و در نهایت به خسروشاهی تبدیل خواهند شد. فکر میکنم زمانی که جامعه ایران به سمت سهل پسندی و آسان گیری میرود، کیفیت کار خوب و بد دیگر برای کسی اهمیتی ندارد. در مورد این مساله کسانی که برای رسانهها و تلویزیون نسخه مینویسند که برنامهها چگونه باشند، باید پاسخگو باشند که چرا سلیقه مردم این قدر پایین آمده است. شاید به دلیل فیلم و سریالهایی است که پخش میشود و شاید به دلیل سبک زندگی امروز ما است. گویی این روزها با همه چیز شوخی داریم. اکنون فیلم و سریال های بسیار خوبی در جهان وجود دارد اما ما دیگر آنها را نمیبینیم.
همانطور که گفتم همه چیز به شوخی گرفته میشود اگر به بعضی از سالنهای سینمایی مراجعه کنید، می توانید دوبله همزمان آثار را ببینید. یعنی فیلم را به زبان اصلی نمایش میدهند، عدهای روی صحنه میروند و به طور همزمان جای شخصیتها صحبت میکنند و مردم هم میخندند. در حالی که دوبله یک کار جدی است و دورهای دوبله ایران مورد تحسین دنیا بود. من زمانی که خواستم «جنگ ستارگان» را دوبله کنم با جرج لوکاس کارگردان این فیلم به صورت تلفنی حرف زدم و راهکار و روش خود را برایش شرح دادم به این ترتیب او پذیرفت که فیلم در ایران دوبله و بعد در آمریکا میکس شود و همین اتفاق هم افتاد. استنلی کوبریک و ویلیام فریدکین ... نیز در جریان دوبله من نسبت به کارهایشان قرار میگرفتند. الان دیگر این گونه نیست و هر کسی از هر جایی قهر میکند وارد این حرفه میشود.
- فرق شما با آنها که امروزه وارد این هنر میشوند و اتفاقا خود را عاشق میدانند، چیست؟
شما میبینید که در این سالها چقدر صداهای متعددی به دوبلورهایی که با شوق، عشق و علاقه کار می کردهاند، اضافه شده است. آن صداهای عاشق به خاطر پول وارد این حرفه نشده بودند و برای گفتن یک نقش ساعتها صبر میکردند اما کدام یک از صداهای جدید در کنار آن صداها قرار گرفته است؟ من در ابتدای ورود به دوبله حدود ۳ سال حتی اجازه نداشتم در گوشه اتاق ضبط بنشینم تا بتوانم نقشی را بگویم و حالا عدهای همان ابتدا که به کار وارد میشوند، میخواهند نقش اول یک فیلم یا سریال را بگویند. من سالهای سال است به هر جوانی که میخواهد وارد این حرفه شود، میگویم هر کاری که انتخاب کند از این حرفه بهتر است. بسیاری از دوبلورهای ما حتی نتوانستهاند با درآمد حرفه خود ازدواج کنند. قیمت دوبله نقش اول در تلویزیون ۷۰ تا ۱۰۰ هزار تومان است و اگر سابقه زیادی داشته باشید تا حدی افزایش خواهد یافت و با احتساب نتیجه کاری که میکنید ماهانه حدود ۲۵۰ هزار تومان خواهد شد که بسیار غم انگیز است. به طور مثال خود من را شاید سالی برای دوبله ۶ فیلم به کار دعوت کنند و اگر هر فیلم ۱۵۰ هزار تومان باشد حدود ۹۰۰ هزار تومان دریافت خواهم کرد. آن دسته از جوانانی که فکر میکنند ما ماشین آخرین مدل سوار می شویم باید این مسائل را بدانند. اگر دستمزدها در تلویزیون در این سال ها با تورم جلو میرفت شاید ما هم وضعیت بهتری داشتیم چون کار اصلی ما در تلویزیون است.
- آیا استودیوهای شخصی نمیتوانند این خلاء را جبران کنند. به طور مثال موسسه فرهنگی و هنری قرن ۲۱ زمانی آثار بسیار خوبی داشت و از دوبلورهای حرفهای بهره میگرفت.
اکنون اکثر استودیوها وضعیتشان بدتر از تلویزیون شده است. خوبی تلویزیون این است که هیچ منعی برای آوردن دوبلور ندارد و اگر بخواهد، می تواند از ۱۰ دوبلور حرفهای برای یک فیلم استفاده کند. بعضی از مشکلات این حوزه نیز از طرف خود ما دوبلورها است. میدان دید ما کم شده است و فیلمها را نمیشناسیم. من نمیخواهم به همکاران توهین کنم ولی آنقدر دلمرده و خسته شدهاند که فیلمهای روز را نمی بینند. نباید فکر کنیم که حتما همه هنرپیشهها باید آنتونی کوئین و دیگر هنرپیشههای سینمای کلاسیک باشند.
- خود تلویزیون چقدر در دوبله با کیفیت آثار حساسیت دارد؟
برای بعضی این مهم است که صرفا کار به آنتن برسد و هیچ حرفی هم از چارچوبهای مورد نظر آنها خارج نباشد. البته اگر با آنها صحبت کنید قانع میشوند که فیلمها باید با کیفیت بالاتری دوبله شوند ولی وقتی کار به عمل میرسد من به عنوان مدیر دوبلاژ دیالوگی را تحویل میگیریم که پر از خط خطی و سانسور است و کیفیت در مراتب بعدی قرار دارد. سانسورها از طریق افرادی است که کسی آنها را نمیشناسد، فیلم نمیبینند و معلوم نیست چقدر سواد دارند. به جای خط خطیها هم دیالوگهایی نوشته میشود که وقتی با تصویر منطبق شود کسی آنها را نمی فهمد. خاطرم هست زمان دوبله فیلم «پدرخوانده ۲ و ۳» به من گفتند همه واژه های «کازینو» باید به هتل تبدیل شود. من به آنها جواب مثبت دادم و گفتم در این صورت آیا شما جواب شاکیان را خواهید داد؟ آنها پرسیدند که پاسخ چه کسی را باید بدهند و من گفتم همه نهادهایی که در کشورمان هتل دارند.
بنابراین این گونه نیست که استودیوهای دوبله فیلمها وضعیت بهتری نسبت به تلویزیون داشته باشند. آخرین قیمت دوبله در استودیو بین یک میلیون و ۸۰۰ تا دو میلیون تومان است که این دستمزد بین همه گویندهها تقسیم میشود. معمولا هم گویندگان ثابت هستند و تغییر نمیکنند. گاهی هم خود مدیران استودیوها کار مدیران دوبلاژ را انجام میدهند. به طور مثال یکی از استودیوها آخرین فیلم کمپانی والت دیزنی را که به شکل قاچاق از روی پرده فیلمبرداری شده است خریداری میکند؛ فیلمی که ناقص است، تیتراژ ندارد و حتی پرده در ابعاد درستی در فیلمبرداری جای نگرفته است و بعد این فیلم در استودیوی ایران دوبله شده و مردم هم که تبلیغات آن را دیده اند خریداری میکنند اما بعد به خاطر کیفیت پایین آن فکر میکنند که چه فیلم بدی است اما خبرنگاری که دقت بیشتری دارد آن را تحلیل کرده و بعد در رسانهها از سرقت و کپی غیر مجاز آن خبر میدهند. در این زمان وزارت ارشاد به تازگی از خواب بیدار شده و میفهمد که در حیطه کاری او چه اتفاقی رخ داده است و سریع واکنش نشان میدهد و بیان میکند که فیلم را جمع خواهند کرد و دوباره فیلم اصلی را با کیفیت خوب خریداری کرده و دوبله خواهند کرد. این میان انجمن گویندگان اعتراضی نمیکند و کاری انجام نمیدهد و وزارت ارشاد نیز آخرین نفری است که متوجه ماجرا میشود. این رویکردها باعث شده است وزارت ارشاد که پیش از این به دوبله فیلم ها درجه الف و ب می داد دیگر این درجه بندی را ارائه نکند.
به هرحال سانسورها فقط مربوط به تلویزیون نیست و همه جا وجود دارد. یادم میآید که فیلمی دیگری بود که شخصی از کارخانه بیرون میآمد و بعد آنقدر مشروب میخورد که در ادامه همسرش را میکشت. از ما خواسته شد که قسمت مشروب خوردن را از فیلم در بیاوریم و سوال من این بود که آن وقت همسر این فرد به چه دلیلی باید کشته شود؟
- زمانی هم در یکی از جلسات دوبلورها با مسئولان بیان شد که وقتی فیلمها با سانسورها و ممیزی های زیادی مواجه میشوند مخاطبان این فیلم ها با خود فکر میکنند که غربیها چقدر پاک هستند زیرا در فیلمهای آنها هیچ نکته و ویژگی منفی وجود ندارد.
بله خود من سالها پیش درباره این مساله اعتراض کردم اما فیلم ها همچنان با ممیزیهای فراوان دوبله میشوند.
خاطرم هست فیلمی را به نام «زلزله توکیو» دوبله کردیم. در این فیلم که بسیار مدرن بود ساختمانهای شیک و زیبایی از توکیو نشان میداد و بعد از زلزله یکباره همه چیز نابود میشود اما این فیلم توقیف شد و دلیل آن هم زرق و برق زیاد توکیو بود. در واقع این ممیزیها و توقیف شدنها هیچ دلیل درست و روشنی نداشت و سلیقهای پیش می رفت و خیلی وقتها به نفع غرب بود. اعتراض ما در آن جلسه این بود که وقتی همه معضلات فیلمهای غربی را حذف میکنیم چرا مردم ما نباید فکر کنند که آنها بسیار خوب هستند. یک نفر به خاطر خوردن مشروب خواهر یا همسرش را میکشد و ما همه این جرم و جنایت ها، فحشا، خیانت ها و مشروب خوردنها را حذف میکنیم گویی غرب پاکِ پاک است. آن وقت اینجا در روزنامههای خود میخوانیم که فردی در گوشه ای از شهر و یا کشور به خاطر خوردن این مشروب دست به قتل زده است در حالی که همین مساله را از یک فیلم خارجی سانسور میکنیم و گویی اصلا چنین اتفاقی در آنجا رخ نمیدهد. البته سانسورکنندگان بعد از سال ها متوجه اشتباه خود میشوند اما دیگر راه برگشتی وجود ندارد.
خاطرم هست فیلم دیگری را برای تلویزیون دوبله کردیم که در آن نشان میداد در ماه آوریل هوا آنقدر دگرگون میشود که از آسمان برف می بارد. شخصیتهای فیلم سراغ یک دانشمند می روند و او برای آنها توضیح میدهد که هر ۴۰۰ میلیون سال یک بار خورشید سه درجه کاهش دما پیدا می کند که باعث میشود زمین سرد شود و در این شرایط برف میآید. چنین دیالوگهایی را مسئولان مربوطه خط زده بودند و به جای آن نوشته بودند که ما آمریکاییها آنقدر در صحرای نوادا بمب منفجر کردهایم که خورشید سرد شده است. اینها نتایج همان سطح آگاهی است. امام خمینی(ره) فرمودهاند که تلویزیون باید دانشگاه باشد بنابراین در این رسانه نمیتوان هر حرفی را نسنجیده به مخاطب عرضه کرد.
- چالش با چنین ویراستارانی چقدر از شما به عنوان یک مدیر دوبلاژ زمان و انرژی میگیرد و یا ممکن است روی یک فیلم تاثیر منفی بگذارد؟
این مساله به مدیر دوبلاژ بستگی دارد. به طور مثال فیلم «پدرخوانده» صحنهای دارد که در آن مایکل به هاوانا می رود و شریک پدرش در آنجا به او میگوید که در دنیای ممنوعیت الکل توانستهاند یک شبه میلیونر شوند چراکه از کانادا مشروب قاچاق کردهاند. ویراستار این واژه را خط زده بود و به جای مشروب، ملاس چغندر را به کار برده بود که این حرکت بینش پایین یک شخص را میرساند. بنابراین همانطور که گفتم این انرژی به این بستگی دارد که چقدر شما به کار خود وابسته باشید و آن را دوست داشته باشید.
من حدود سه سال پیش برای مدیر دوبلاژی فیلم «در جستجوی ریچارد» هر چه کتاب درباره ریچارد سوم در ایران چاپ شده بود خریداری کردم و خواندم چراکه فکر میکردم در کشور حداقل حدود ۱۰۰ نفر هستند که نمایشنامه «ریچارد سوم» شکسپیر را میشناسند و ما باید به خاطر همان صد نفر کتابها و ترجمههای متعدد را بررسی کنیم. البته ترجمه در خود تلویزیون اهمیت چندانی ندارد. هزینه ترجمه حدود ۷۰ هزار تومان است که به یک جوان سپرده میشود و متن ترجمه را در یک شب تا صبح تحویل میدهد. شما دیگر در این ترجمه اثری از کلام شکسپیر نمیبینید. در حالی که شکسپیر کلماتی را در اثر خود بکار میبرد که حتی باید در زمان انگلیسی هم معنای آن را جستجو کنید.
من شخصی را پیدا کردم که برای ترجمه این نمایشنامه چندین سال وقت گذاشته بود. البته ما نمیتوانستیم به طور مستقیم از تلاش این فرد استفاده کنیم چون فیلم مثل کتاب نیست که در آن از پینوشت استفاده شود بنابراین زمانی طول کشید تا دیالوگها را آماده کردم و فیلم را هم در ۳ روز با حدود سی و چند گوینده دوبله کردیم. برای دوبله این فیلم از شرایط بدی برخوردار بودیم به گونهای که در گرمترین ماه تابستان در همان اتاقی کار را دوبله کردیم که کولر نداشت و من شیشههای آب یخ را روی پیشانی خود میگذاشتم. شاید این شرایط به این دلیل بود که ما باید از تلویزیون فراری میشدیم.
- یعنی به عنوان یک دوبلور و مدیر دوبلاژ پیشکسوت هیچ امتیازی را برای شما قائل نشدند؟
بعد از دوبله فیلم «در جستجوی ریچارد» با آن شرایط سخت به من گفتند که میتوانم دستمزد نهایی گویندگان را تا ۱۵۰ درصد افزایش دهم و من باید فکر میکردم که وقتی همه گویندگان درجه یک هستند این ۱۵۰ درصد را چطور باید تقسیمبندی کنم بنابراین همه دوبلورها را جمع کرده و ماجرا را برایشان تعریف کردم. در واقع خواستم حالا که با این همه سختی و مشقت کار را دوبله کردهام، اجازه دهند که آن مبلغ هم به صندوق مالی تلویزیون بازگردد چراکه خیلی کمتر از دستمزد واقعی آنها بود.
رئیس واحد دوبلاژ وقتی چرایی این مساله را پرسید، اعتراض کردم که حق این دوبلورها ۱۵۰ درصد نیست و آنها یک فیلم معمولی را دوبله نکرده بودند اما این شخص در نهایت جسارت به من اظهار کرد که مگر دوبله «در جستجوی ریچارد» با یک فیلم ایتالیایی که یکی از همکارانتان ساعت ۲ بعد از ظهر دوبله آن را تمام کرده است، چه تفاوتی دارد؟ من هم به او پاسخ دادم که آیا فکر نمیکند بهتر است از پشت میز ریاستی خود به مکان دیگری برود.
اگر متن همین فیلم به شکلی بی کیفیت ترجمه و دوبله میشد بسیاری به سازمان صدا و سیما خرده میگرفتند که چرا با شکسپیر اینگونه برخورد شده است و چرا هیچکس پاسخگو نیست، اما در عین حال وقتی زمانی هم که کاری خوب میشود باز هم کسی حرفی نمیزند. گویی عشق، شور و درک از میان ما رخت بر بسته است و مسئولان فکر میکنند که وظیفه من این است که بیست و چند روز زندگی خود را کنار بگذارم، بهترین دیالوگها را با لبهای آل پاچینو سینک کنم تا یک دوبله حرفهای را تحویل آنها دهم و در نهایت ۲۵۰ هزار تومان دریافت کنم.
- فکر نمیکنم زمانی که شما برای ترجمه فیلمنامه این اثر گذاشتید حتی چند درصد آن برای یک فیلم معمولی صرف شود.
بله مترجم هم درآمد زیادی ندارد و حتی ممکن است از بین آشنایان خود مدیر دوبلاژ انتخاب شده باشد. من پشت یکی از فیلمهایی که دوبله شده بود اسم فردی را به عنوان مترجم دیدم، اما چون او را می شناختم همان فیلم را با زبان اصلی تهیه کردم و بعد فیلم زبان اصلی را با فیلم دوبله شده مقایسه کردم و متوجه شدم که مترجم از یک زیرنویس بسیار الکن از کار خود استفاده کرده و حتی موجب شده است تا داستان فیلم که از پیچیدگیها و راز و رمزهایی برخوردار بود، لو برود.
- البته این روحیه افرادی چون شما است که فیلم را به زبان اصلی پیدا میکنید و در دوبله یک فیلم این چنین کنکاش میکنید وگرنه این کار نفعی برای شما ندارد.
خیر، نفعی ندارد. تنها میتوان به این پرداخت که چقدر حرفه دوبله سطحی گرفته شده است و مترجم یا دوبلور هر واژهای را در کار خود قرار میدهد. من پسری دارم که وقتی خیلی کوچک بود و به تازگی میتوانست صحبت کند، ناسزایی را مدام بیان میکرد که ما ابتدا متعجب شدیم و بعدا فهمیدیم که آن واژه را از یک کارتون آموخته است. امروز هم گاهی همکاران خود من دوبلهها را با بیمیلی انجام میدهند و من شنیدم که در جشنواره فیلم فجر یک کار انیمیشن دوباره دوبله شد چراکه صداپیشه شخصیتها به طور مناسب انتخاب نشده بود.
نظر شما